درباره ما

دردونه | Dordune

شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !


•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

ﺷﻤﺎ ﻳﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴﺎﺩ ﻳﻪ ﺯﻣﺎنی
ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻓﺤﺸﯽ ﮐﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺪﯼ "ﺑﯽ ﻏﻴﺮﺕ" ﺑﻮﺩ!

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

هیچی بدتر از این نبود که شام خوشمزه داشته باشید،
مهمونای خوب داشته باشید،
فیلم عالی هم داشته باشه اما تو؛
مشقات مونده باشه! یادتونه؟

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

دیدید بچه های ۲-۳ ساله این دوره وقتی میخوان برن مسافرت
صندلی عقب تشک و بالشت واسشون باید بذاری
تبلت داشته باشن که بازی کنن،
مانیتور پشت صندلی باشه تا کارتون مورد علاقه شون رو ببینن…
اونوقت ما که میخواستیم بریم مسافرت بلیط اتوبوس که برامون نمی خریدن هیچی
جلوی پاشون یا تو راهروی اتوبوس می خوابوندنمون
هر کی هم رد می شد یه لگد بهمون می زد .
حالا سوال من اینجاست آیا اون موقع ها یونیسف وجود نداشته ؟
آیا الان میشه حقمون رو پس بگیریم آیا ؟

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

اون وقتا که کوچیک بودیم یه کاغذ میزاشتیم رو یه شیشه ک طرح داره
با مداد رنگی میکشیدیم رو کاغذ طرح شیشه رو کاغذ میوفتاد......

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شمایادتون نمیاد منم یادم نمیاد
قدیما روز سیزده بدر مامان بزرگا کوفته درست میکردند
بعدازظهرشم آش میپختند
الان دیگه کباب جای اونا رو گرفته مزه ی قدیما روهم نداره
اینارومامانم میگفت...

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

ﻣـﻦ؟
- ﻧﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﯾﺖ …
” ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﯾﺎﻟﻮﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺭس ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﺍﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪی “

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شما یادتون نمیاد اون موقع ها وقتی مدادمونو که میتراشیدیم همش مواظب بودیم که این آشغال تراشش نشکنه همینجوری هی پیچ بخوره

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

بچه که بودیم ننه مون میگفت بدو برو به وانتیه بگو وایسه
بعد ما اصن همچین میرفتیم عین جت لی !
وسط راه دو سه تا ملق میزدیم و از رو دیوار میرفتیم که برسیم وانتیه نره !
الان کافیه به بچه ها بگی گوشی منو از اتاقم بیار لدفن.....

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

بچه فامیلمون هنوز تو شکم ننشه رفتن براش ماشین برقی خریدن
اونوقت ما تا راهنمایی با متکا و پتو براخودمون ماشین درست میکردیم
گوشتکوب دندمون بود !
یه کاسه ام نقش فرمونو ایفا میکرد !
تازه وقتایی که زیادبودیم به صندلیاش اضافه میکردیم
با بچه ها دسته جمعی میرفتیم مسافرت ، کلی ام حال میداد

 

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•

 

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده

گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته

۱۸۵ views
سعید قره خانی
ادامه مطلب

نظرات

بخش نظرات اين مطلب
نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی